كوه و زلزله

ساخت وبلاگ
یکی از کتاب هایی که در آبان ماه از نمایشگاه لابی بندر خریدم، «کیمیا خاتون» به قلم سعیده قدس بود. خمیر مایه داستان بر شبستان مولانا و شمس تبریزی از یک طرف، نشر چشمه و چاپ پنجاه و چهارم از طرف دیگر برآنم داشت که این کتاب را نیز جزو انتخاب هایم باشد.امروز پس از یک هفته ای زندگی کردن با دنیای زیبایی که نویسنده از قرن شش و هفت و از کوچه پس کوچه های قونیه به تصویر کشیده، به پایان ۲۸۳ صفحه ای کتاب رسیدم. به محض پایان یافتن از قلم شیوای و زیبای نگارنده سری به گوگل زدم تا پس از پایان کتاب، نگاهی که به این کتاب شده چون است:«کیمیاخاتون» رمانی تاریخی‌ست که محور قصه‌ی آن زندگی دختر خوانده‌ی مولانا جلال‌الدین بلخی است. این سرنوشت که علی‌رغم تأثیرات شگرف آن بر زندگی دو اسطوره‌ی جهان عرفان، شمس و مولانا، در لابه‌لای سطور تاریخ به عمد یا غیر آن به فراموشی سپرده شده بود، اینک با پرداختی رمانتیک در فضایی شاعرانه جان گرفته و نویسنده ضمنِ سعی در وفاداری به واقعیات تاریخی ماجرا و حال و هوای زمان و مکان قصه، می‌کوشد تا خیال‌پردازانه یکی از پیچیده‌ترین و اسرارآمیزترین روابط عاشقانه که در زمان خود قونیه را به آشوب کشید و شمس نیز خود در جای جای مقالات به آن اشاره نموده است به تصویر کشیده و جان و جلا بخشد زیرا که منابع موجود هیچ کجا در این رابطه کشف معما نکرده‌اند. لازم به اشاره است که شرح این ماجرای جذاب بهانه‌ای برای ارائه‌ی جهان‌بینی نویسنده است که به زعم خودش نگرشی دیگر به عوالم عشق‌بازیدن با جان‌جانان است و هرچند بخش اول کتاب آکنده از پردازش‌های طبیعت‌گرایانه و روان‌شناختی دختری نوجوان است، اما از نیمه‌های بخش دوم جنبه‌های شهودی اثر اوج گرفته تا جایی که در صفحات پایانی حال و هوای داستان کاملاً سور كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 16:03

دکتر پیام حیاتی - پژوهشگر برترپیام حیاتی متولد 30 مرداد 1362 در شهر شیراز است. ایشان دوره تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در شهر وحدتیه شهرستان دشتستان استان بوشهر به اتمام رساند. در سال 1385 دانش آموخته کارشناسی رشته دبیری شیمی از دانشگاه خوارزمی تهران شد، و ایشان دارای دو مدرک کارشناسی ارشد در رشته نانو شیمی و شیمی معدنی از دانشگاه آتانوما شهر بارسلونا و دانشگاه آزاد اسلامی می باشد. در سال 1396 موفق به اخذ مدرک دکتری شیمی معدنی خود از دانشگاه سیستان و بلوچستان گردید، همچنین دوره فوق دکتری نانو شیمی از دانشگاه علم و صنعت-تهران را در سال 1402 با موفقیت به پایان رسانید. سابقه 17 سال تدریس به عنوان دبیر رسمی در آموزش و پرورش شهرستان های دشتستان، زاهدان و بوشهر را دارد.لازم به ذکر است که در این دوره دکتر پیام حیاتی اقدام به برگزاری کلاس های آمادگی المپیاد شیمی دانش آموزی، مسابقات آزمایشگاهی شیمی دانش آموزی و برگزاری کارگاه های تخصصی نانو مخصوص دبیران و دانش آموزای را داشته، و ایشان به مدت 3 سال در مقطع کارشناسی دانشگاه دولتی و آزاد اسلامی استان بوشهر سابقه تدریس دارد، از سال 1397 تاکنون به عنوان استاد راهنما و مشاور در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری با دانشجویان دانشگاه های خلیج فارس بوشهر- اصفهان- علوم پزشکی کرمانشاه- سیستان و بلوچستان- آزاد اسلامی واحد فیروزآباد- علوم تحقیقات واحد اهواز و آزاد اسلامی واحد همدان همکاری علمی دارد. در طی این مدت موفق به دانش آموخته نمودن 4 دانشجو دکتری و 3 دانشجو کارشناسی ارشد شده است..مختصری از سوابق علمی و پژوهشی دکتر پیام حیاتی عبارتند از:چاپ 50 مقاله JCR وISI در مجلات معتبر بین المللی با بیش از 600 ارجاعتالیف 5 کتاب به زبان انگلیسی که 4 کتاب در ان كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 16:03

"آمده ای سلامتی ام را به خطر بندازی یلدا"تا پیش از اینرویاهایم غیرِ واقعیو خوابم طبیعی بوده است.می خواهمامشب،رویاهایم را واقعیو خوابم را غیرِ طبیعی کنی...و البتهحالا که آمده ایبگذار اعتراف کنم:-من حماقتی دارمکه شیوه ی زندگی ام استو ممکن است یهوروی ماهتان را ببوسم!نخند...که نخندیظرافتِ سنجاقکِ چشممبال ریزِ شط می شود.***نگو:که همه مدتنامه به نشانیِ مشکوک می داده امکه شوق امکان ندارد:-مقصدش را گُم کند.***نامت را بر زبان داشته امتا یادم باشد:-می خواهم صاحبت شوم!موهای سیاهو این لباس های در بَرکه مرواریدت را صدف اندبگذار،چون دستِ بادپُشتِ اَبرِ سیاهبتکانم ار تَن ات،که بباری بر من...چونخاصیتِ ابر و لباس و سیاهیبه همین فروریزی و بارش وماهِ پَسِ اَبر دیدن است.***آمده ایبا دادنِ بوسه ای که شیرین استسلامتی ام را به خطر بندازی!نه؟درازِ مو سیاه...تو فرشته ایکه محتویاتی غرورانگیز داریو دستهایی نازنینکه همه ی مَردمنیاز دارند:-لااقلشبی از سالبه مساعدتِ فرشته ای مهرباناز پسِ انتظارهای نامطمئنبه قراری مطمئن برسند،و دستهایی در کار باشدکه ناراحتی های انباشته راپس زَنَدو برای ساعاتیبه تشریحِ خنده یانارهای در پیشو هندوانه های در پَسسرگرم باشند.***تو چه رازی؟که تاریک می آیی و تاریک می رویاَمّا آدم هاهمه تو را می شناسند!دارد دیر و دیرتر می شود،چه کنم:-که تمامِ شب بمانیو بُرد با من باشد؟و تَن بدهی به بی سفری...***وجودِ شما نهایت نداردو همینطور سفرت...امشبچون ضربانِ قلبمبخشی از من هستیو به هم مشغول....نمی خواهم ببینم:-تاریکی دارد جلویِ چشمم پَرپَر می شودو صبح راحتم نمی گذارد!!و وقتِ خداحافظی ست.منبیش از اینسزاوارِ تاریکی ام!***دلم می خواهد:-در و پنجره را ببندم،از دنیا فاصله بگیریمو در زمانِ كوه و زلزله...
ما را در سایت كوه و زلزله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hesam3731 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 16:03